City-Abadan-Iran

Abadan
My special thanks to Messrs Jafar Sepehri and Anosh Soltani .
Abadan ( in Farsi آبادان ) is a city in the Khuzestan province in southwestern Iran (Persia).It lies on Abadan Island (68 km long, 3-19 km wide, the island is bounded in the west by the Arvand Roud waterway and to the east by the Bahmanshir outlet of the Karoun River, 53 kilometres from the Persian Gulf, near Iran border.



Abadan Photo Gallery by Anosh Soltani



Abadan Photo Gallery by Ardeshir Soltani



Abadan Photo Gallery by Jafar Sepehri

It is the capital of Abadan County. In 2005, the population was estimated to be at 415,139. The civilian population of the city dropped to near zero during the eight-years Iran–Iraq War. In 1992, only 84,774 had returned to live in the city. By 2001, the population had jumped to 206,073, only to double in the past five years.
Wikipedia


Abadan War Photo Gallery by Anosh Soltani



Abadan War and Revolution Photo Gallery by Ardeshir Soltani


آبادان
او پا ت ان
مرزبانان دریا
مهندس جعفر سپهری
مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی
و مدرس دانشگاه آزاد اسلامی ایران
آبادان
او+پات+انOpatan واژه‌ایست پارسی، که از سه بخش او به معنای آب، پات از ریشهء پاییدن به معنای نگهبانی و ان که پسوند نسبت است تشکیل شده است. اوپاتان به معنای جاییست که نگهبانان و مرزبانان از آب‌دریا و امنیت کشتیرانی و دریانوردی پاسبانی و پاسداری می‌کردند. ( دکتر بهرام فره‌وشی، ایرانویج) گفتار بسیاری از اندیشمندان ادیبان و سفرنامه‌نویسان از جمله استخری، ابن‌حوقل، ناصرخسرو، ابن بطوطه و……این سخن را پشتیبانی می‌کند.
دکتر مرتضی‌اسعدی در کتاب دائره‌المعارف تشیع چنین می‌نگارد:«….لفظ آبادان صورت تغییر شکل یافتهء «اوپاتان» به معنای مرزبانان دریایی است و لفظ «اوپا» یعنی کسی که در روستاها در کنار نهرهای آب نگهیانی می‌کند، تا آب هرز نرود، هنوز در خوزستان و بنادر جنوبی کشور به‌کار می‌رود».
حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی نیز در کتاب بزرگ خویش، شاهنامه، در باب فریدون و ضحاک به صراحت به وجود پاسبانان و مرزبانان در کنار رودخانه اروندرود اشاره می‌کند.
ابن‌حوقل در سفرنامه خود آورده است که آبادان، دژی بر کنار دریاست و در آن جنگجویان و مرزداران پیوسته مرزداری و نگهبانی می‌کنند. ناصرخسرو جهانگرد و اندیش‌ورز بزرگ ایرانی نیز در سفرنامه خود چنین آورده است:«در این جزیره مردمانی بر سر عمودهایی چوبین و نیز برخی بر سر بام خانه‌ها آتش روشن می‌دارند تا کشتی‌ها را از نزدیک شدن به آب‌های خطرناک باز دارند».
در فرهنگ دریایی کولوئیب چنین آمده است که: این بندر در۴۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح(ع)، یعنی 6000 سال پیش، محل سکونت تیره‌هایی ایرانی موسوم به آبادان یا آبادیان بوده است. نام ایرانی آبادان از واژگان آباد گرفته شده است. این واژه نشانگر تاریخی 7000 ساله از ایرانیان در آبادان است.
یاقوت حموی که خود از شهر و جزیره آبادان بازدید نموده است، از آن جزیره به میان رودان نیز یاد کرده است. این جزیره در دوره هخامنشی به نام‌های مسنه و خاراکس خوانده می‌شد. در زمان اشکانیان این جزیره به نام‌ خاراکس، نامیده شده است. در زمان اردشیر اول ساسانی این جزیره به نام وهشت آباد ((بهشت آباد)) و بهمن اردشیر ((بهمنشیر))نامیده شد.
در روزگاران پایانی دوران صفویه و به ویژه در زمان پادشاهان نخستین پادشاهان قاجار، در متن‌های رسمی و بین‌المللی، نام این جزیره را «جزیره الخضر» می‌یابیم که شاید اشاره‌ای باشد به وجود قدمگاه و مقام مبارک حضرت خضر نبی(ع) در این جزیره و شاید هم برگرفته از صفت سر سبزی برای این منطقه بوده است. و باز شدن پای منحوس انگلیس ملعون، واژگان جعلی و ریشه‌های مجعول آن به چشم می‌خورد.
آبادان در جنوبي‌ترين نقطه خوزستان، هفت درجه از مدار رأس‌السرطان بالاتر است. از اين رو اقليمي همانند با مناطق استوايي دارد. خوزستان از زمان‌هاي دیرین به داشتن هواي گرم معروف بوده است و آبادان نيز كه شهري از شهرهاي جنوبي خوزستان است از اين ويژگي‌ مانند دیگر شهرهاي جنوبي استان برخوردار بوده است. اين شهر داراي آب و هواي گرمسيري است تا جايي كه در برخي از كتاب‌ها از آن به عنوان شهري بدون زمستان نام برده‌اند، حتي برخي منابع، آبادان را تنها داراي دو فصل تابستان و پائيز مي‌دانند. احمد مقدسي در «احسن التقاسيم» آن را «اقليم حاره» خوانده است. اما واقعيت اين است كه آبادان به علت قرارگرفتن در كنار اروندرود، رود بهمنشير و رود كارون و در همسایگی خليج همیشه فارس داراي تابستاني بسيار گرم و زمستاني معتدل و فرحبخش است چنان كه لطافت هواي آن گردشگران زمستاني و نوروزي را به خود جذب مي‌كرد.
خرمشهر
در محلي كه كارون به خليج فارس مي‌ريخت، عیلامیان، شهري به نام ناژيتو بنا كرده بودند كه دروازه كارون را پاسداري كند. پس از آن هخامنشيان در محل نصب كارون شهر ديگري به نام آگنيس بنا نهادند.
این شهر در زمان اشکانیان بارما و در زمان ساسانیان بیان نامیده می‌شد. در زمان جنگ‌های استقلال، این شهر مدتی جایگاه سرخ‌جامگان بود، از این رو خرمیه و محمره و بندرگاه آن محرزی نام گرفت. سرانجام نام زیبای خرمشهر جایگزین نام‌های پیشین شد.
رودخانه‌ها، گرداب‌ها
اطراف آبادان را سه رودخانه‌ي بزرگ ايران يعني كارون، بهمنشير و اروندرود فراگرفته است. رود كارون كه مهم‌ترين رودخانه‌ي ايران است، پس از اهواز به سوي خرمشهر جريان مي‌يابد و به جزيره آبادان كه مي‌رسد به دو شاخه تبديل مي شود.
۱- بهمنشير يا بهمشير (بهمن اردشیر) كه در حدود ۱۰ كيلومتري سابله از رود كارون جدا مي‌شود، پرآب‌ترين دهانه كارون است و از طريق خور بهمنشير به خيلج همیشه فارس مي‌ريزد. برخی جغرافي‌نگاران دوره اسلامي، بهمنشير را «دجيل» يعني دجله‌ي كوچك هم گفته‌اند. بهمنشير تقريباً به موازی اروند رود در بخش شرقي آبادان جريان يافته و به خليج فارس مي‌ريزد.
۲- ادامه كارون (يا انتهاي كارون) كه از خرمشهر در شمال جزيره‌ي آبادان عبور كرده، داخل اروندرود مي‌شود. اين بخش در واقع پهن‌ترين بخش رود كارون است و اين همان بخش از بين بهمنشير و اروند رود كه مورد بحث جغرافي‌دانان است كه آيا از پیش وجود داشته و يا به طور دست‌کند در دوران پیش از اسلام حفر شده است.
3- در بخش غربي جزيره آبادان رودخانه بسيار پهني است كه از ديرباز نام زیبای «اروند» بر آن بوده است. در حقیقت رودخانه دجله همان اروندرود است به طوري كه فردوسي گفته است:
اگر پهلواني نداني زبان به تازي تو اروند را دجله خوان
اروند رود (دجله) در خاك عراق (ای‌راک) از شمال به جنوب (به سوی بصره) مي‌آيد. در ۶۴ كيلومتري شمال بصره رود فرات نیز به آن مي‌ريزد. در جنوب غربي خرمشهر (شمال غربي جزيره آبادان) آب كارون به آن افزوده مي‌شود. از خرمشهر به بعد در طول غربي آبادان رودخانه بسيار پهني مي‌شود (اروندرود بزرگ)كه به اشتباه نام مجعولی نیز بر آن نهاده‌اند . اين رود پس از پيمودن طول جزيره آبادان به خيلج فارس مي‌ريزد. اروندرود در سال، ۵۰ ميليون تن رسوب دارد كه از مقدار رسوب رود بيشتر است. اروندرود يكي از پهناور‌ترين رودهاي جهان است كه هرچه رو به جنوب مي‌رود پهن‌تر و گودتر مي‌گردد. در امتداد شهر آبادان، عرض اروند رود ۱۲۰۰ متر است ژرفاي اروندرود به ویژه هنگام جزر و مد از ۱۵ الي ۳۵ متر متفاوت عمق پيدا مي كند.
اروند داراي ريشه و بن اوستايي است و دراوستا به صورت «ائوروت» آمده است و ريشه‌ي كهن «ائورو» به معني سركش و تند و تيز و پسوند و «وت» به معني دارنده است بر روي هم معني دارنده تندي و تيزي و سركشي است.
در مهر یشت در بخش مهر یا میترا اشاره‌ای نیز به اروندرود شده‌است که در آن دوره ارونگ گفته می‌شده‌است و چنین آمده: «دارنده دشت‌های فراخ» و «اسب‌های تیزرو» که از سخن راستین آگاه است و پهلوانی است خوش اندام و نبرد آزما، دارای هزار گوش و هزار چشم و هزار چستی و چالاکی یاد شده، کسی است که جنگ و پیروزی با اوست، هرگز نمی‌خسبد، هرگز فریب نمی‌خورد، اگر کسی با او پیمان شکند خواه در شرق هندوستان باشد یا بر دهنه شط ارنگ، از ناوک او گریز ندارد، او نخستین ایزد معنوی است که پیش از طلوع خورشید فنا ناپذیر تیز اسب بر بالای کوه هرا بر می‌آید و از آن جایگاه بلند سراسر منزلگاه‌های آریایی را می‌نگرد.
اروند واژه‌ای پارسی میانه‌است به معنی بزرگ وشکوه و در دوره باستان به همه طول رود دجله و اروندرود امروزی گفته می‌شد. اگر اروند را با تلفظ اوروند بخوانیم معنی آب رونده یا رودخانه معنی می‌دهد. نام دجله نیز عربی‌شده تیگره پارسی باستان است که تیگره نیز صورت کهن همان واژه تیز است
در جزيره آبادان و در پیرامون اين جزيره نهرهاي زيادي وجود دارد و اين نهرها رسوب خود را همگي به اروندرود مي‌ريزند، بنابراين كشتيراني را در اروندرود به مشكل روبه‌رو مي‌كرده‌اند. مقدسي مشاهدات خود را در اين رابطه چنين بيان كرده است: ... در آنجا دشواري بسيار ديدم، كشتي ما ۱۰ بار زمين ساييد. از هر ۴۰ كشتي كه بدانجا شوند، يكي باز تواند گشت ... .
در پیرامون آبادان، آنجا كه رودخانه‌ها به يكديگر می»پیوندند و يا به خليج فارس مي‌ريختند، گرداب‌هاي بزرگي بوجود مي‌آمده كه گاهی گذر كشتي‌ها را با مشكل روبه‌رو مي‌ساخته است. انصاري دمشقي در اين رابطه بيان كرده: ... درياي فارس… در اين دريا در پس عبادان گردابي سخت قرار دارد ... . در زمان‌هاي بسيار دور براي مقابله با اين گرداب‌ها تدابير گوناگوني مي»انديشيدند. به گفته‌ي ابن حوقل ... يكي از زنان خاندان بني‌عباس، كه بعضي مي گويند بوراندخت بوده است، آن خطر را از كشتي‌ها بدين گونه دور ساخت كه چند كشتي را از سنگ پركرد، در آن گرداب فروبرد و گرداب انباشته شد و خطر رفع گرديد ... .
پایان اروندرود، آنجا كه آب رودخانه به خليج فارس مي»ريزد، از دوران باستان تنگ بوده است و براي جلوگيري از خطرهایی كه براي كشتي‌ها به‌وجود مي‌آمده، فانوس‌های دریایی نصب كرده بودند به نام خشاب يا خوشاب. نئارک (نئارخوس) سردار اسکنر مقدونی در گزارش خود از آنها یاد کرده است. استخري در سال۳۴۰ هجري قمري به ذكر درياي پارس كه مي‌رسد مي‌گويد:
... و جايگاهي هست كي آن را خشاب گويند. از عبادان تا آنجا شش ميل باشد. آب دجله آنجا به دريا ريزد و آب تنك شود، و كشتي را مخاطره باشد. و درين جايگه چوب‌ها فرو برده‌اند و بر آن مبنايي ساخته و ديدگاهي ساخته‌اند كي ناطور آنجا نشيند و به شب آتش كند تا از دريا به وي بازيابند و بدانند كي مدخل دجله كجا است و جايگاهي مخوفست. چون كشتي آنجا رسد ترسند كي بشكند از تنگي آب ... .
ابوريحان بيروني در سال ۴۰۰ هجري قمري در كتاب «القانون المسعودي» مي نويسد كه«عبادان فم الخشباب في مصب دجله و انبساطها في بحر فارس». يعني آبادان دهانه خشباب در مصب دجله است و گسترش آن در درياي پارس است.
ناصرخسرو در «سفرنامه» خود كه از كهن‌ترين سفرنامه‌هاي فارسي است وجود اين خشاب‌ها را چنين توصيف نموده است.
.... در آنجا برج‌هاي بلندي در دهانه دريا قرار داشته كه بر فراز آن براي راهنمايي كشتي‌هاي چراغ در آبگينه مي افروختند تا باد نتواند آن را خاموش كند ... .
سپس صفت خشاب را چنين تشريح مي‌كند:
... چارچوب است عظيم از ساج، چون هئيت منجنيق نهاده‌اند، مربع، كه قاعده‌ي آن فراخ باشد و سر‌آن تنگ، و علو آن از روي آب ۴۰ گز باشد و بر سر آن سفال‌ها و سنگ‌ها نهاده‌، بعد از آن كه آن را با چوب به هم بسته و بر مثال سقفي كرده و بر سر آن چهار طاقي ساخته كه ديده‌بان بر آنجا شود ... .
علت به وجود آمدن آنها به زعم وي گيرندگي خاك و تنكي آب است، چنان كه آورده است: ... در آن حدود كه آن است خاكي گيرنده است و دريا تنك، چنان كه اگر كشتي بزرگ به آنجا رسد، بر زمين نشيند و كس نتواند خلاص كردن ... .
ناصر خسرو در بيان اين كه اين خشبات‌ها در چه زماني و توسط چه كساني ساخته‌شده‌اند، به گفته مردم محل استناد مي‌كند و مي‌نويسد: ... مردم محل، ساختن اين فانوس‌هاي دريايي را به پادشاهان باستاني نسبت مي‌دادند ... . كهن‌ترين چراغ‌هاي راهنمايي جهان باستان، پیشتر از فانوس دریایی اسكندريه، همين خشبات‌ها بوده‌اند كه ايرانيان باستان براي راهنمايي كشتي‌ها در شمال غربي خليج فارس برپا مي‌كردند و شب‌ها بر فراز آنها چراغ آبگينه‌ها را روشن مي‌كردند، تا كشتي‌ها راه را گم نكنند و به گل ننشيند.
بنابراين خشباب يا خوشاب يك فانوس(فار يا فاروس)دريايي از چوب ساج بوده كه به شكل منجنيق و يك هرم ناقص ساخته شده. ارتفاع اين خشبات‌ از سطح دريا ۴۰ متر بوده و از سفال و سنگ در بناي آن استفاده مي شد. مراقبان در چهار طاق بالاي فانوس به طور تمام وقت از آن مراقبت مي‌كردند. اهميت محافظت از آن به دليل مواردي چون خطرهای طبيعي، دزدان دريايي و يا تمام شدن سوخت آنها بود. فاصله آن را تا شهر آبادان دو فرسنگ، ۱۰ فرسنگ و شش ميل بيان كرده‌اند.
محمد بن نجيب بكران در سال ۱۰۱۰ هجري قمري مي‌گويد: ... و موضعي ديگرست هم درين درياي مکران، كه كشتي را آنجا خوف باشد و آن بر ۲ فرسنگي عبادان است، آنجا كه دجلة بغداد بدين دريا مي‌رسد و آن موضع را خشبات گويند و كشتي آنجا بر زمين نشيند، مگر به وقت مد دريا.
همچنين بار تولد در كتاب«تذكره جغرافياي تاريخي ايران» در اوايل قرن بيستم ميلادي به شرح بين‌النهرين كه مي‌رسد بيان مي‌كند: ... مسير عمده‌ي دجله در نزديكي قريه عبادان بر راهي كه از بصره به دریای فارس مي‌رفت در دوازده فرسخي بصره به دريا مي‌ريخت. در دو فرسخي عبادان لنگرگاه خشبات (يعني ابنيه چوبي) واقع بود كه از آنجا به كشتي سوار مي شدند ... .
تا پیش از به‌كارگيري كشتي‌هاي لايروبي‌،به علت ژرفای كم انتهاي اروندرود (بويژه به هنگام جذر دريا) و همچنين جهت نگهباني اين منطقه از هجوم دزدان دريايي، خشبات در نزديكي آبادان وجود داشته است. در واقع وجود خشبات بيشتر به علت عمق و عرض و اروندرود در محل ورود به خليج فارس بوده است، دیگر اين كه عامل اصلي آن ته نشين شدن گل ولاي كارون، دجله و فرات در اين منطقه بوده است.
بادهای آبادان
بادهاي آبادان بر سه نوع است. نخست «بادهاي منظم فصلي» كه در اثر تغييرات فشار هوا در فصل‌هاي گوناگون سال به وجود مي‌آيند و معمولاً شديد نيستند، مگر عامل جوي ديگري موجب توان‌مندی آنها شود. اگر هوا خنك باشد، نسيم ملايمي بوجود مي آيد و برعكس اگر هوا گرم باشد، بادي آزار دهنده و سوزان می‌وزد.
دوم «بادهاي محلي» كه خود بر دو نوع است: «باد شمال» و «باد شرجي». باد شمال از جريان‌هاي مديترانه‌‌اي است كه به ايران مي‌رسد. اين باد در تابستان به طور خشك و دايمي مي‌وزد. باد شمال در زمستان اغلب توفان‌هاي ناگهاني و خطرناكي بوجود مي‌آورد ولي در تابستان از ۱۵ خرداد تا آخر تير (۴۰ روز)با نظم و شدت فوق‌العاده مي‌وزد. وزش ناگهاني و شديد باد شمال، هميشه براي قايق‌هاي كوچك ماهيگيري خطرناك است. وجود بادهاي شمالي در آبادان، رطوبت وسط روز را كاهش داده و گرما را قابل تحمل مي‌كند. باد شمال كلاً ۹ ماه در آبادان مي‌وزد.
باد شرجي از جنوب غربي مي‌وزد و با گذر از خليج فارس مرطوب شده و با توجه به بالا بودن درجه حرارت هوا تا حدود زيادي سنگين مي‌شود و نفس كشيدن را به ویژه براي كساني كه مشكلات تنفسي دارند، دشوار مي‌كند. اين باد بسيار نامطلوب است و سبب تغييرات كلي در آب و هواي آبادان مي‌شود. اين تغييرات آب و هوايي جزيره‌ي آبادان و پیرامون آن را به شدت تحت تأثير قرار مي‌دهد. اين باد از زمستان تا اواسط بهار در آبادان مي‌وزد، اما معمولاً در اوايل تابستان هم احساس مي‌شود. چون معمولاً مرطوب و گاهي توأم با ابر و مه است، هر از گاهی سبب بارندگي مي‌شود.
نوع سوم بادهاي آبادان «باد سموم» ‌يا «سام» است كه از عربستان مي‌وزد و هميشه خاك و شن همراه دارد. اين باد بسيار خشك، گرم و سوزنده است. وزش آن به هنگام تابش آفتاب به ویژه در ميانه‌ي رود شخص را مسموم مي‌كند. حمزه اصفهاني مؤلف كتاب«سني الملوك الارض و الانبياء» درباره‌ي اين باد و گذر آن در آبادان مي ‌نويسد:
... در سال ۲۳۴ هجري قمري باد سموم شديدي وزيد كه مردم مانند آن نديده بودند. مدت آن زياد از ۵۰ روز بود. آغازش از سوم حزيران و انجامش آخر تموز، اين باد كوفه، بغداد و واسط را فرا گرفت و به عبادان رسيد و از اواسط به اهواز رفت و همگي رهگذران و كاروان‌ها را بكشت و چون به همدان رسيد، مزارع را بسوخت و در صحراي سنجار موصل هر بشر و شجر و دابه را هلاك كرد و بازارهاي موصل چند روز تعطيل شد و راه دهات از شهر منقطع گرديد ... .
اين گونه بادها هر چند سالي يكبار در آبادان مي‌وزد و آسمان روز را همانند شب كاملا تيره و تاريك مي‌كند. البته همه ساله نوع ملايم‌تر آن مي‌وزد كه با خاك و گرد و غبار توأم است و تا حدودي شرايط عادي زندگي را دچار اخلال مي‌كند.

مسجد رانگونی‌ها
نخستین گروه انگلیسی که به آبادان آمدند در واقع کارکنان پالایشگاه رانگون برمه بودند . این گروه با خود یک عده دستیار به آبادان آوردند که بیشتر رانگونی و مسلمان بودند. از این رو درصدد تا سیس مسجد با معماری زادگاه خود بر آمدند که با موافقت و همکاری شرکت نفت روبه‌رو گردید. این ساختار با معماری ویژه و منحصر به فرد خود، به یکی از کهن‌ترین و دیدنی‌ترین ساختارهای شهر آبادان است.
ساختار دیدنی دیگر آبادان، مسجد و کلیسایی است دیوار به دیوار و در زمینی مشترک، که بیانگر روح لطیف بزرگوار و انسان‌دوست ایرانی است.


آبادان
آبادان مرکز شهرستان آبادان ، در جنوب غربی ایران و در استان خوزستان واقع است.این شهر مهمترین شهر خوزستان پس از اهواز است
موقعیت جغرافیایی این شهر در درازای ۴۸ درجه و ۱۷ دقیقه و پهنای جغرافیایی ۳۰ درجه ۲۰ دقیقه و با بلندای ۳ متر از سطح دریا و با پهناوری ۲۷۹۶ کیلومتر مربع است. دارای فرودگاه و بندر است که به دلیل داشتن پالایشگاه نفت و راهبردی بودن و هم مرزی با کشور عراق از زمان جنگ جهانی دوم از پراهمیت‌ترین شهرهای خاورمیانه و ایران بوده‌است.

جمعیت شهر آبادان طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۲۱۷٬۹۸۸ نفر [۱] و جمعیت نسبی در هر کیلومتر مربع ۱۷۱ نفر است که بخشی از جمعیت آن بویژه در مناطق روستایی را ایرانیان عرب تشکیل می‌دهند. در آبادان یکی از بزرگ‌ترین پالایشگاه‌های نفت جهان قرار دارد. نفت از اغلب مناطق خوزستان با لوله به این شهر میرسد و پس از تصفیه به کلیه جهان صادر می‌شود. نزدیکترین شهر به آبادان، خرمشهر است که حدود ۱۵ کیلومتر با این شهر فاصله دارد. خاک آبادان را آبرفت رودهای کارون و دجله (که به هم پیوسته‌اند) پدید آورده‌است. شهر آبادان درون خشکی ای است که گرداگردش رود است. این خشکی به جزیره آبادان شناخته شده‌است. شهر آبادان و همچنین بخش اروندکنار و نیمی از شهر خرمشهر در این جزیره‌اند.رودهای گرداگرد آبادان که همگی به خلیج فارس می‌ریزند از دو رود بزرگ‌تر پیشیاد دجله و کارون است. بزرگ‌ترین شاخه‌ای که از برخورد این دو رود پدید آمده‌است اروندرود است. بخش دیگر این رود که در آنسوی این جزیره روان است و اهمیت کمتری دارد بهمن‌شیر خوانده می‌شود. رود بهمنشیر در بخش‌هایی از گذرگاهش کارون هم خوانده می‌شود.
نام این شهر در گذشته «عبادان» بوده است.
در سال ۱۳۱۴ طی مصوبه شورای وزرای وقت نام عبادان به آبادان تغییر یافت.بخشی از جزیره آبادان در دوره ساسانیان بهمن اردشیر خوانده می‌شده‌است که نام رود بهمنشیر یادگار آن نام کهن است.اوپاتان نیز که نام کهنتر آبادان است امروز بیشتر زیب شرکتها و سازمانها در شهر آبادان است.به دلیل وجود زیارتگاه کوچکی که ادعا می‌شود خضر نبی در آن دیده شده‌است گاهی به این منطقه نام مذهبی جزیرةالخضر هم داده شده‌است.

بیشتر مردم این شهر از آغاز ساخت پالایشگاه در این شهر از گوشه گوشه ایران و به ویژه از بخش‌های جنوبی،مرکزی و غربی کشور به این شهر کوچ کردند و با هم جامعه و فرهنگ این شهر را ساختند.نخستین مردمانی که در شهر آبادان جاگیر شدند از شمال خوزستان بودند.با رونق بیشتر این شهر مردم در جستجوی کار از جاهای دورتر به این شهر آمدند.بیشتر ایشان از استان فارس و بوشهر بودند.از آمیزش این مردمان جامعه،لهجه و فرهنگ آبادنی پدید آمد؛چنانکه لهجه آبادانی آمیزه‌ای از لهجه‌های مردمان سه نقطه پیش یاد است.اشغال ایران در جنگ دوم جهانی بر رونق و اهمیت این شهر استراتژیک افزود.در واقع عمده پیشرفت این شهر در دوره پهلویها و به ویژه دومین شاه این دودمان بود.با رویداد انقلاب اسلامی و پس از آن جنگ ایران و عراق این شهر رو به ویرانی نهاد و بسیاری از مردمش به شهرهای دیگر و به ویژه به بیرون از کشور کوچیدند و بیشتر آنان نیز دیگر بازنگشتند
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


Abadan INT870917
Copyright © Iran Nature . All rights reserved.